قیام صاحب الزنج

از دانشنامه‌ی اسلامی

سال های پایانی طاهریان و آغاز دوره صفاری، بصره و بخشی از خوزستان، صحنه شورش بزرگی بود که پانزده سال ادامه داشت. این شورش که آن را شورش زنگیان نام نهاده اند، در اصل بر دوش سیاهانی بود که به عنوان برده در آن نواحی به کار کشاورزی مشغول بودند. رئیس آنها، که به صاحب الزنج شهرت یافت، خود را فردی علوی خوانده و از نسل زید بن علی بن الحسین (ع) معرفی می کرد، اما منابع تاریخی که همگی با شورش وی مخالفند، او را عربی از قبیله عبد القیس دانسته اند. برخی نیز او را یک ایرانی شاید عرب ایرانی شده اهل ری دانسته اند. به هر روی او را علی بن محمد بن عبد الرحیم می خواندند.

آغاز قیام زنگیان

محل قیام زنگیان و بردگان به رهبری صاحب الزنج، شهر بصره و سال شروع کار او ۲۵۵ هجری است. او مردی شاعر و ادیب بود و به همین دلیل توانست با زبان رسای خود، یاران فراوانی را فراهم آورد. قیام وی، به هیچ روی، قیامی شیعی نبوده و روش او در کشتار مردمان، و نیز برخی از عقاید او، حکایت از عقایدی مشابه عقاید و رفتار خوارج داشت. با این حال، اطلاعات کافی درباره آیین او در دست نبوده و شورش او هم، نه یک شورش مذهبی، بلکه شورشی اجتماعی اقتصادی بوده است.

صاحب الزنج به سال ۲۵۴ به بصره آمد و کارش را آغاز کرد. اندکی بعد دستگیر و به واسط فرستاده شد. از آنجا رهایی یافت و به بغداد آمد و شروع به گرد آوری افراد کرد. پس از آن که شنید زن و فرزندانش از زندان بصره آزاد شده اند به این شهر آمد و به طور پنهانی و با قدرت، اصحابی را برای خود فراهم آورد. بیش تر این افراد، بردگانی بودند که به قصد رهایی از اسارت اربابان خویش به وی پیوستند.

زمانی که بیش از پانزده هزار نفر از بردگان به وی پیوستند، او نماز عید فطر سال ۲۵۵ را با آنها خواند و گفت: «خداوند شما را نجات داده و من برآنم تا همگی تان را صاحب مال و مکنت کنم و از سختی رنج زندگی برهانم.» پس از آن، نبرد میان مردم بصره و بردگان آغاز شد. در همه این جنگ ها، نیروهای زنگی بر مردم غلبه کرده و روز به روز بر شوکت و قدرت آنها افزوده شد. زمانی که قدرت بصریان برای مواجه با صاحب الزنج به جایی نرسید، از بغداد استمداد کردند. از آن پس سیل کمک بود که برای یاری رسانی به اشراف بصره به سوی این منطقه روانه شد. صاحب زنج که نیروی زیادی را در اختیار داشت، در سال ۲۵۷ شهر بصره را به تصرف خود درآورد و آن را مرکز مقاومت خود قرار داد.

داستان جنگ های صاحب الزنج با سپاه عباسی، صفحات زیادی از تواریخ عمومی سالهای میان ۲۵۵ تا ۲۷۰ هجری را پر کرده است. این وقایع تا اندازه ای گسترده بود که موفق عباسی، در روزگار ولایت عهدی، فرماندهی سپاه را در جنگ بر ضد زنگیان بر عهده داشت. در این جنگ ها، بارها سپاه بغداد شکست خورد و در مواردی نیز پیروزی هایی به دست آورد، اما نتوانست صاحب الزنج را از میان بردارد. در سالهای ۲۶۳ و ۲۶۴ نیروهای صاحب توانستند بر بخشی از خوزستان و حتی برای مدتی بر اهواز مسلط شوند. در این زمان، نیروهای وفادار به یعقوب صفاری در این مناطق قدرت را به دست داشتند. اتحاد صفاریان با زنگیان، برای خلافت عباسی بسیار خطرناک بود، اما هیچ گاه میان آنها توافقی نشد.

زنگیان در سال ۲۶۶ موفق به تصرف شهر واسط عراق شدند و این اوج قدرت آنها بود. در همین زمان موفق عباسی خود برای سرکوبی شورشیان زنگی عازم جنگ با آنها شد. وی در سال ۲۶۷، موفق شد تا شهر مختاره را که صاحب الزنج در آنجا بود محاصره کند. برخی از نیروهای زنگی امان موفق عباسی را پذیرفته و به او پیوستند. جنگ نیروهای عباسی با صاحب زنج تا محرم سال ۲۷۰ هجری به درازا کشید و در این سال بود که صاحب به طور قطعی از عباسیان شکست خورد و کشته شد.

قیام صاحب الزنج، یکی از شگفت ترین قیام های قرن سوم هجری است که نه رنگ شیعی دارد و نه رنگ خارجی، بلکه تنها بر پایه اختلاف طبقاتی میان اشراف و بردگان شکل گرفته و از نظر زمانی، پانزده سال به درازا کشیده است. روش برخورد آنها با سایر مردم، چندان منصفانه نبود و همانند خوارج، برخورد کینه توزانه ای نسبت به مخالفان خود داشتند و به سادگی خون آنها را می ریختند.

در این زمان، بخشی از کشور ایران نیز به نوعی درگیر این شورش بوده است. از تأثیر آن در سایر ایالات ایران گزارشی در کتاب های تاریخی نیامده است.

انتساب صاحب‌الزنج به اهل‌البيت

اما درباره انتساب صاحب الزّنج به اهل بيت علیهم‌السلام و علوى دانستن وى كه در برخى از كتب تاريخى (به ويژه در منابع اهل سنت) آمده است، ترديدى در باطل بودن اين گونه ادعاها نيست. چون قيام زنگيان در عصر امام يازدهم حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام به وقوع پيوست و آن حضرت كه امام شيعيان و بزرگ علويان بود، هنگامى كه شنيد برخى از مردم وى را علوى مى‌ دانند، به صراحت بيان كرد كه وى از اهل بيت علیهم‌السلام نيست.

از محمد بن صالح خثعمى روايت شده است: تصميم گرفته بودم از امام عسکرى علیه‌السلام چند چيزى را بپرسم و پاسخ شرعى آن‌ ها را بدست آورم. پرسش‌ هايم را نوشتم و نامه را براى امام علیه‌السلام فرستادم، وليكن با اين كه در نظر داشتم درباره صاحب الزّنج هم بپرسم، غفلت كرده و اين موضوع از يادم رفته بود. ولى هنگامى كه امام علیه‌السلام پاسخ نامه‌ ام را داد و نامه را گشودم و پاسخ‌هايم را گرفتم، با شگفتى مشاهده كردم كه امام علیه‌السلام نوشته است: «و صاحب الزّنج ليس منّا اهل البيت».

علامه مجلسى درباره صاحب الزّنج مى‌ نويسد: «و كان مَنفياً عنهم علیهم السلام نسباً و مذهباً و عملاً»؛ صاحب الزّنج از جهت نسب، مذهب و كردار هيچ گونه رابطه اى با اهل بيت علیهم‌السلام نداشت و امام علیه‌السلام وى را به طور كلى نفى كرده بود.

پانویس

منابع

  • از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، رسول جعفریان.
  • سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر.
  • بحارالانوار (علامه مجلسي)، ج 66، ص 197.
  • همان.